مقدمه :
تحولات مهم جامعة بشری پس از عهد رنسانس، و انزوای بیش از پیش شعائر دینی
وایمان مذهبی درغرب ورشد سریع تفکرات الحادی ماتریالیستی وگرایش برخی
کشورهای جهان به نظام فکری – سیاسی مارکسیستی، بسیاری از صاحبنظران
را به این باور رساند که انزوا و اضمحلال کامل، سرنوشت محتوم ادیان الهی
است. اما قیام امام خمینی (ره) وموفقیت انقلاب اسلامیشرایط جدیدی را به
وجود آورده که حاکی از ورود جهان به دورهای متفاوت از ادوار گذشته
وعصری با ویژگیهای ممتاز دینی ومعنوی است. آن چه اکنون به وضوح مشهود
است با استمرار انقلاب اسلامیوگسترش حیرت آور دایرة نفوذ پیامهای
معنوی آن، دنیای ما شاهد تحولات عظیمیگشته است و «عصر توبة انسان درحیثیت
کلی وجود آغاز گشته و او میرود تا خود را باز یابد »و«بار دیگر انسان از
زمین و قفس خویش روی گردانیده و به عالم معنا و آسمان توجه یافته.. . و عصر
دیگری آغاز شده است ».
* برای خواندن ادامه این مقاله به ادامه مطلب مراجعه کنید*
عصر امام خمینی (ره) از نگاه امام و مقام معظم رهبری
امام (ره) که خود درحقیقت پرچم دار بزرگ عصر جدیدی در زندگی بشر است ضمن
ابراز تعجب از غفلت علمای بلاد اسلامیاز رسالت تاریخی خود باتصریح به آغاز
عصر بشریت تشنة معنویت، گرایش جوامع بشری به ارزشهای وحی و عطش
ملتها به دین معنویت را، از ویژهگیهای این عصر ذکر نموده میفرماید :
«..تعجب است که چگونه بسیاری از علما و روحانیون کشورها و بلاد اسلامیاز
عظیم و رسالت الهی و تاریخی خود در «این عصر » که بشریت تشنة معنویت واحکام
نورانی اسلام است غافلند « و عطش ملتها را درک نمیکنند » واز التهاب و
گرایش جوامع بشری به ارزشهای وحی بی خبرند و قدرت ونفوذ معنوی خود را
دست کم گرفتهاند. » ولی امر مسلمین حضرت آیه الله خامنه ای ، با اعتقاد
به اهمیت فراوان بررسی وتحلیل موضوع تحولات عمیق گستردهای که امام (ره)
درعرصة جهانی پدید آوردند بارها به طرح و تبیین وتحلیل مقولة «عصر امام
خمینی (ره) پرداختهاند.ایشان دراین باره میفرمایند:«امروز یک عصر و یک
دوران جدید به وجود آمده است، دوران جدید راباید دوران امام خمینی (ره)
نامید.» معظم له با بیان برخی ا زمهمترین شاخصههای این دوران اضافه
فرمودند: «با آغاز دوران جدید نه تنها در ایران یا کشورهای اسلامیمردم
به باورهای الهی بازگشتهاند بلکه در سطح جهان «عقیدةمذهبی»وگرایش
معنوی درمیان جوامعی که دهها سال تحت سلطة حکومتهای ضد مذهب زندگی
کرده بودند رشد نموده است. » درجای دیگر با تصریح به این که: «این عصر
راباید عصر امام خمینی (ره) نامید و ویژهگی آن عبارت است از بیداری و جرأت
ملتها در بابر زورگویی ابر قدرتها... و سر بر آوردن ارزشهای معنوی
والهی » میفرمایند: ما امروز نشانه های رشد معنویت وافول مادیت را در
دنیا میبینیم » وامروز دردنیا گرایش به دین شروع شده است » «وقرن حاضر قرن
گرایش عمومیبشریت به معنویت ودین است. »
همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند امام (ره) مبشر دوران جدیدی درتاریخ
حیات بشری است که مطالبات معنوی بشر و رویکرد دینی و مذهبی انسان بیش از
ادوار گذشته وچند قرن اخیر، جلوهگر خواهد شد، البته : «امام خمینی (ره)
پیامبر تازه ای نبود، اما او از یادآوران بود، ازمخاطبان «انت مذکر» که
عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یاداوری کرد وپس از چند قرن که از
هبوط بشر در مصداق جمع کلی میگذشت چون اسلاف خویش از ابراهیم واسماعیل
ومحمد (ص) دوره ای از جاهلیت وعصر دیگری از دینداری زا آغاز کرد، این
عصر تازه راباید عصر امام خمینی (ره) نام نهاد.»
اکنون هر تحلیلگر بصیر ومنصفی که تحولات چند دهة اخیر جهان را به خوبی
تعقیب وبررسی نموده باشد بر این امر صحه میگذارد که: «جهان امروز دردوران
انتقال از یک عصر به عصر دیگری قرار دارد و تا این انتقال به انجام رسد
دیگر روی ثابت به خود نخواهددید.»
آری،گر چه بیگانهپرستان تأکید مینمودند که «محافل سیاسی غرب عصر امام
خمینی (ره) را به سبب تند رویهای غیر عملی ونیز کهولت آیت الله خمینی
دورهای گذرا میدانند »اما بی تردید کشتی نجاتبخش انقلاب
اسلامیوقافلة بشری عصر امام خمینی (ره) تنها درساحل ظهور منجی موعود بشریت
آرام خواهد گرفت.
امام خمینی(ره) و خیزش جهانی اسلام
با وقوع انقلاب عظیم اسلامی به رهبری ابرمردی که ایمان و عرفان و شجاعت اش
ریشه در تعالیم و تربیت قرآنی اهل بیت عصمت و طهارت داشت, بار دیگر وعده
های برحق و بشارت آمیز خداوند سبحان مبنی بر دفاع از ایمان آورندگان عملی
گشت و خورشید پرفروغ اسلام بر بشر معاصر پرتو افشانی نمود و در عرصه های
مختلف زندگی مسلمانان سراسر جهان حیات مجدد یافت و جوامع اسلامی تولید مجدد
جنبش های اسلامی را تجربه نمودند. چنان چه تحلیل گران وقایع بین المللی
تصریح می نمایند: آثار انقلاب اسلامی از مرزهای ایران فراتر رفته است. ]این
انقلاب[ بزرگ ترین منبع الهام دهنده برای جنبش های سیاسی و اسلامی در
خاورمیانه وجهان بوده است.
حیات دوباره شعائر اسلامی, رویکرد مسلمانان, به ویژه نسل جوان, به تفکر
اسلامی, پیروزی اسلام گرایان در انتخابات مجالس و شهرداری های کشورهای
اسلامی, تشکیل دولت هایی با اهداف و شعارهای اسلامی, و حضور انبوه مسلمانان
در محافل مذهبی, تنها بخشی از آثار روح خودباوری مسلمانان است که حضرت
امام خمینی(ره) با نفس مسیحایی خود در پیکر نیمه جان جوامع اسلامی دمیدند؛
همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند: امام (ره) با این انقلاب, مسلمانان
را نشاط بخشید و اسلام را زنده کرد و امروز اسلام آرزو و آمال نسل های جوان
و یا کارکشته و روشنفکران است.
اما در عین حال آن چه اکنون بیش از هر چیز تعجب تحلیل گران بین المللی را
برانگیخته و توجه صاحب نظران را به شدت به خود معطوف داشته تاثیرات وسیع و
غیر منتظره ای است که انقلاب اسلامی در میان غیرمسلمان به ویژه در جوامع
غربی برجای گذاشته است. هر تحلیل گر منصفی با بررسی و تحلیل همه جانبه
پدیده فوق, بر این مطلب واقف می گردد که امام خمینی(ره) با طرح اندیشه
متعالی اسلام و دعوت جهانیان به آن, فصل جدیدی در تاریخ حیات دینی و معنوی
انسان معاصر گشودند.
مفهوم بازگشتبه اسلام از منظر امام(ره)
نگرش بازگشتى امام(ره) به اسلام و دعوت ملت مسلمان ایران به این بازگشت،
برخلاف آنچه پهلوى و حامیان خارجى آن تبلیغ مىکردند، به معناى قهقرا گرایى
نبود، و همان طور که امام(ره) خود تصریح مىنمودند، قرائت ایشان از
«بازگشتبه خود اسلامى» نه به معناى قهقراگرایى و ارتجاع; بلکه به عنوان
یک راهکار عملى براى رهایى از وابستگى به غیر و بى هویتى و بازیابى یک هویت
اصیل اسلامى با اندیشه هایى مترقیانه بوده است. از این روست که ایشان در
پاسخ به این گفته شاه که: «اینها مىگویند که ما مىخواهیم برگردیم به زمان
هزارو چهارصد سال پیش از این»، مىفرمایند:
«ما مىخواهیم به عدالت هزار و چهارصد سال پیش از این برگردیم نه اینکه
زندگى مان زندگى آن وقتشود. نه همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم،
لکن اینهایى که اینها دارند، مظاهر تمدن نیست.» در پاسخ به خبرنگارى نیز
که در باره حکومت اسلامى مورد نظر امام(ره) ، پرسیده بود: «آیا حکومت
اسلامى حکومت قهقرا گراست؟» مىگویند: «دولت اسلامى قهقرا گرا نیست و با
همه مظاهر تمدن موافق است، مگر آنچه که به آسایش ملت لطمه وارد ساخته و با
عفت عمومى منافات داشته باشد.» براین اساس، بازگشتبه اسلام از نظر امام با
آنچه که امروزه نیز از آن به بنیاد گرایى اسلامى تعبیر مىشود، متفاوت
است، چون همچنان که ایشان در پاسخ به یک خبرنگار آلمانى توضیح دادهاند،
این بازگشتبه معناى چشم پوشى از زندگى جدید و برگشتبه زندگى ما قبل
مدرنیته نمىباشد; بلکه به معناى احیاى ارزشهاى ثابت دینى است که به اعتقاد
امام، با همه اعصار سازگار مىباشد . از این رو، ایشان در پاسخ به این
سؤال که: «شما که کوشش مىکنید جامعهاى برقرار کنید که نمونه ارزشهایى
باشد که در صدر اسلام دیدهایم، در زمان پیغمبر اسلام در مدینه و جامعه
کوفه در زمان حضرت امیر دیده شده است، شما تصور مىکنید که این ارزشها که
در آن جامعه بوده، قابل انطباق با دنیاى جدید قرن بیستم هستیا خیر؟
چگونه؟»، مىگویند:
«ارزشها در عالم دو قسم است; یک قسم ارزشهاى معنوى از قبیل ارزش توحید و
جهاد مربوط به الوهیت و از قبیل عدالت اجتماعى، حکومت عدل و رفتار عادلانه
حکومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعى در بین ملتها و امثال اینها که در
صدر یا قبل از اسلام، از آن وقتى که انبیاء مبعوث شدند، وجود داشته و قابل
تغییر نیست. عدالت معنایى نیست که تغییر بکند، یک وقت صحیح و زمانى غیر
صحیح باشد. ارزشهاى معنوى، ارزشهاى همیشگى هستند که قبل از صنعتى شدن
کشورها، ضمن و بعدا، در آن نیز وجود داشته و دارد، عدالت ارتباطى به این
امور ندارد. قسم دیگر، امورى است مادى که به مقتضاى زمان فرق مىکند. در
زمان سابق یک طور بوده است و بعد رو به ترقى رفته است تا به مرحله کنونى
رسیده است و بعد از این هم بالاتر خواهد رفت. آنچه میزان حکومت و مربوط به
اجتماع و سیاست است، ارزشهاى معنوى است. در صدر اسلام در دو زمان، دو بار
حکومت اصیل اسلام محقق شد، یک زمان رسول الله (ص) و دیگر وقتى که در کوفه
على بن ابى طالب سلام الله علیه حکومت مىکرد... و ما حالا آرزوى این را
داریم که حکومت ما شباهتى به حکومت صدر اسلام پیدا کند.»
جهان؛ تشنه اسلام ناب محمدی
دلایل کافی و شواهد و قرائن متعددی حاکی از این است که: انسان کنونی با
سرخوردگی شدید از زندگی عاری از معنویت, شوق وصل به سرچشمه حقیقت را دارد و
آنچه در این عصر, انسان معنویت خواه و خداجو در جست وجوی آن است گوهر
ارزشمندی است که تنها در ساحت قدسی آموزه های اسلامی قابل وصول است: از این
رو جریان معنویت خواهی و دین گرایی عصر حاضر, ناچار به رستاخیز جهانی
اسلام خواهی منتهی خواهد گردید. رهبر کبیر انقلاب اسلامی با درکی عمیق از
تحولات جامعه جهانی و شناختی دقیق از مطلوب واقعی انسان حقیقت جوی عصرحاضر و
در تبیین واقعیت فوق تاکید می فرمایند: امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب
محمدی است.
چنان که خلف صالح و شایسته انسان نیز تصریح می نمایند: دنیای امروز خواستار اسلام حقیقی می باشد.
ابطال نظریه پایان نقش تاریخی اسلام
با حیات مجدد اسلام و بیداری مسلمانان جهان در عصر امام خمینی(ره) تحلیل
هایی که بر پایه اثبات رکود تدریجی اسلام استوار بود به شدت از اعتبار ساقط
گشته است تا آنجا که حتی یکی از سیاست مداران معروف غرب با تایید رشد
بسیار سریع اسلام در جهان حاضر می گوید: هگل فیلسوف آلمانی معتقد بود نقش
اسلام به لحاظ تاریخی تمام شده است ولی این قضاوت درباره این دین جهانی
اشتباهی بیش نبود و بسیاری از اروپایی ها نیز دچار تصور نادرست هگل از
اسلام شدند. برخلاف تحلیل های بعضی از نظریه پردازان, با حیات مجدد دین
اسلام, رشد سریع و جهانی آن آغاز گشته است. به طور کلی این غیر قابل انکار
است که امروزه گرچه دین های بزرگ در حال عقب نشینی و یا دست کم سرگرم دفاع
از خود هستند.... اسلام روبه پیشرفت نهاده است.
واقعیت صدور انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران فضای مناسبی را جهت تجلی دوباره مکتب اسلام
برای جهانیان فراهم نمود و آرمان صدور انقلاب نیز از همین ناحیه تکوین
یافت. حضرت امام(ره) در ترسیم واقعیت فوق با بیان این مطلب که الآن موج
نهضت شما و انقلاب شما در عالم... رفته است. و انقلاب شما بحمدالله صادر
شده است نه اینکه صادر می شود. می فرمایند: اسلام بحمدالله یک جلوه ای کرده
است در همه دنیا شما بدانید از مرکز ایران اسلام پرتوش در تمام دنیا رفته
است انقلاب ما صادر شده است و در همه جا اسم اسلام است و مستضعفین به اسلام
چشم دوخته اند.
ایشان در جای دیگر تاکید می نمایند:
معتقدین به اصول انقلاب اسلامی در سراسر جهان روبه فزونی نهاده اند... به
ملت دلاور ایران عرض کنم خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر
نموده است.
اعتراف به شکوفایی جهان اسلام
اکنون رسانه های خبری, مجامع تحقیقاتی و شخصیت های بین المللی و تحلیل
گران سیاسی و مفسران تحولات جهانی در حجم گسترده ای به تشریح و تحلیل نهضت
جهانی اسلام خواهی پرداخته اند. روزنامه آلمانی فرانکفورتر الگمانیه در
مقاله ای تحت عنوان بازگشت اسلام با اشاره به امواج گسترده اسلام گرایی در
سطح جوامع بشری می نویسد: پس از شکست مدل های غربی از لیبرالیسم تا
مارکسیسم باید شاهد رنسانس اسلام بود. خبرگزاری ایتالیا (انسا) هم با
مخابره گزارشی اعلام نمود: اسلام در نقاط مختلف جهان از مرزها فراتر رفته و
به سیستمی برای احیای مجدد زندگی در دنیای پربحران کنونی... تبدیل گشته
است.
کلاوس کینکل, وزیر اسبق امور خارجه آلمان, طی مقاله ای با اعتراف به اینکه
روز به روز نفوذ اسلام بیشتر می شود و هم اکنون مسلمانان در 45 کشور دنیا
اکثریت جمعیت این کشورها را تشکیل می دهند. , می نویسد: درحالی که پیرامون
اسلام درحدود 30 سال قبل برابر با 18% جمعیت دنیا بوداینک به یک چهارم
جمعیت دنیا (4/1 میلیارد) رسیده است.
چشم انداز روشن اسلام در جهان
مطابقت آموزه های تعالیم اسلامی با فطرت الهی انسان ها و واقعیت های زندگی
عصر حاضر, ادامه روند روزافزون اسلام خواهی ملل مختلف جهان آینده ای بسیار
درخشان را برای دین خاتم نوین می دهد تا آنجا که ولی امر مسلمین تصریح می
نماید:
چشم انداز جهان امروز گویای آن است که قرن 21 میلادی قرن اسلام است.
صاحب نظران و تحلیل گران تحولات جهانی نیز با بررسی واقعیت های موجود به
انجام مختلف واقعیت فوق را موردتایید و تاکید قرار می دهند. دکتر روبرت
کرین, مشاور وقت نیکسون ریاست جمهوری اسبق آمریکا و رئیس بنیاد تمدن نوین
این کشور, در مصاحبه با هفته نامه المسلمه چاپ لندن در همین ارتباط اظهار
می دارد: من می گویم قدرت اسلام برترین قدرت قرن بیست و یکم خواهد بود.
روزنامه ایتالیایی ایل جورناله به نقل از اسقف ماجولینی می نویسد: آینده از
آن اسلام است .
امام خمینى(ره) گفتمان تجدد اسلامى
گسست از سنت اقتدار و طرحى براى تاسیس نظم جدید بر بنیاد آموزههاى دین،
ویژگى عمده تجدد اسلامى در حوزه فکر سیاسى است، و هر پژوهنده تاریخ اندیشه
در تمدن اسلامى، چنین تجدید بنایى را در سیماى نظام «جمهورى اسلامى» چونان
نتیجه پیکار الهى - سیاسى امام خمینى (ره) ملاحظه مىکند. روشن است که
سرچشمههاى سنتستیزى و نوگرایى اسلامى و مکنون در بنیاد نظام جدید
بگونهاى است که هرگز نمىتوان بر پایه سنتهاى فلسفى بزرگى چون فارابى،
ابن سینا و صدرالمتالهین از یک سوى، و بخش عظیمى از میراث فقه شیعه از سوى
دیگر، توجیهى نظرى بر وجوب و وجود آن در هفت اقلیم تفکر اسلامى تدارک نمود.
لاجرم باید سراغ اندیشهاى در آثار امام(ره) رفت که با تهافت همان سنتبه
طرحى از نظم و تمدن جدید توفیق یافته و طلوع گونهاى خاص از تجدد اسلامى -
سیاسى را نوید داده است.
مختصات تجدد اسلامى
1- آزادى اسلامى
نخستین ویژگى تجربه تجدد، طرح «آزادى» و مشخصه اقتدار گریز آن است. آزادى
چیزى است که در ذات خود، بعضا ملازم با نقد گذشته است. مىتوان گفت که وجه
غالب مفهوم آزادى، جهتگیرى آن به سمت آینده است و چنان ساخته شده است که
نفوذ عظیمى در دگرگونى سنتها و سازماندهى مجدد آنها بر اساس الزامات حال و
آینده دارد. بدین ترتیب، هرچند آزادى مغایر با مطلق سنت نیست، اما
بازسازیهاى گستردهاى نیز در همان سنتها ایجاد مىکند. لیکن آنچه در تجدد
اسلامى ملحوظ است، بنیاد آزادى و بازاندیشى در سنتهاى گذشته، بر اساس
اسلام و نصوص اسلامى است. امام خمینى(ره) یکى از مهمترین اهداف مبارزه خود
را مبارزه براى آزادى معرفى مىکند و مىگوید; «زندگانى که در آن آزادى
نباشد، زندگانى نیست. زندگانى که در آن استقلال نباشد... اینکه زندگانى
نیست». در عین حال اضافه مىکند که;
«اگر تمام آزادىها را به ما بدهند و تمام استقلالها را بدهند و بخواهند
قرآن را از ما بگیرند، ما نمىخواهیم ما بیزار هستیم از آزادى منهاى قرآن،
ما بیزار هستیم از استقلال منهاى اسلام».
2 - تقدم مردم و جامعه بر دولت
دومین ویژگى تجدد اسلامى، که با امام خمینى طرح و تاسیس شد، تقدم مردم و
جامعه بر دولت اسلامى است. در حالیکه در سنتسیاسى و گذشته تاریخ اسلام،
این دولت و حاکم بود که بر جامعه تقدم رتبى و وجودى داشت. پرسشها و
برداشتهایى که به اقتفاى فارابى و ابن سینا در مجموعه فلسفه، کلام و فقه
اسلامى، درباره سرشت قدرت سیاسى طرح شده و به سنت متبع مسلمانان بدل شده
بود، همگى با تکیه بر تقدم دولت و حاکم بر مردم و جامعه، صبغه اقتدارى
داشت. به عنوان مثال، رئیس مدینه در اندیشه معلم ثانى، همواره مقدم بر
مدینه بوده و وجود و دوام شهر و نظام سیاسى قائم به او بود. در این اندیشه
هرگاه اتفاق بیفتد که رئیس مدینه فاقد صلاحیتها و شایستگى لازم باشد،
مردمان شهر و جامعه قادر نخواهند شد فضیلت و موجودیتشهر را مطابق تشخیص
جمعى خود حفظ نمایند و «قهرا طولى نخواهد کشید که آن مدینه و جامعه تباه و
فنا گردد». زیرا که مردمان جامعه در ذات و فطرت خود ناتوان از آن هستند که
به جاى رئیس مدینه و درست همانند او به تدبیر امور بپردازند.
3- توان گسست از حافظه جمعى سنت
تجدد اسلامى که با امام خمینى(ره) طرح شده است، در صورتى مىتوانست و
مىتواند توفیق تداوم یابد که «بتواند» با فاصله گرفتن از حافظه جمعى
(collective Memory) حاکم بر حوزههاى فکر دینى از ناحیه سنت، به
شالودهشکنى آن حافظه سنتى بپردازد. و قادر باشد که به جاى حافظه جمعى حاکم
بر نهادهاى مذهبى، اندیشه خود، یا هویت فکر سیاسى جدیدالظهور را چونان
معیار مشروعیت دینى جایگزین نماید.
سنتسیاسى ما، به هر حال، واجد یک حافظه جمعى ویژه است که جریانهاى مختلف
فکر سیاسى را در خود ادغام نموده و با هویت کلى خاصى که دارد، حوزههاى
دینى را نیز تحتشعاع خود قرار داده و مىدهد. صورتبندى معینى از اندیشه
درباره دین و سیاست ارائه مىدهد. این سنت، به همراه حافظهاى که ایجاد
کرده استیک فرایند اجتماعى فعال بوده و هست که بطور مداوم به باز تولید
گذشته پرداخته و در تلاش مستمر به تفسیر و بازپرداخت هویتسنتى اقدام
مىکند. سنت، به دلیل همین ویژگى ارزشى، غیریتساز و محدود کننده است که
تجدد اسلامى ایجاد شده توسط حضرت امام را با موانع بزرگى از درون سنت دینى و
حوزههاى علمیه مواجه مىکرد. حافظه جمعى سنت اگر با تلاش شالوده شکنانه و
نقادى بنیانگذاران فکر جدید همراه نباشد، کوشش براى تعیین ویژگىها،
عناصر، و به طور کلى هویت تجدد اسلامى نیز، بویژه در قلمرو امر سیاسى -
اجتماعى، بسیار دشوار خواهد بود. حضرت امام(ره) به روشنى مىدید که تثبیت
هویت جدید اسلامى تنها از طریق پنهان کردن و انکار تدریجى احتمالات معنایى
مکنون در سنت قابل تحقق است. وى به همین لحاظ، تفکر سنتى جدایى دین از
سیاست در حوزههاى علمیه را، سنتى هرچند پایدار، اما اندیشهاى انحرافى و
نامرتبط با روح اسلام معرفى مىکند و مىنویسد:
«وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن
در احکام فردى و عبادى شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و
حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید». فقره فوق، معناى مهمى از
دیدگاه «تحلیل گفتمانى» دارد. بیان امام حکایت از سلطه بلامنازع حافظه
جمعى سنتبر آحاد متفکران و اندیشمندان دین پژوه دارد. «تا جایى که دخالت
در سیاست دون شان فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را
به همراه مىآورد.» حضرت امام با اشاره به سلطه این سنت (جدایى دین و
سیاست) و حافظه جمعى برخاسته از آن، اضافه مىکند که; «این از مسایل
رایجحوزهها بود که هر کس کج راه مىرفت متدینتر بود. یادگرفتن زبان
خارجى کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار مىرفت».
4- همبستگى و اتحاد در مقابله با سلطه جویىهاى استعمارى
پس از بیدارى و عزم و اراده بر ایستادگى در برابر سلطه جویىهاى استعمارى
غرب، قدم بعدى از نظر امام(ره) این است که مسلمانان در این مسیر، اتحاد و
همبستگى داشته باشند، چرا که به اعتقاد امام، یکى دیگر از عوامل تسلط
استعمارگران غربى در کشورهاى اسلامى، همین فقدان اتحاد و انسجام و همبستگى
در میان مسلمین بوده است و از این روست که ایشان مىگویند: «اگر مسلمین
وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آنها تسلط پیدا بکنند، این تفرقه
در بین مسلمین است که باعثشده است که اجانب بر ما تسلط پیدا بکنند.» بر
این اساس، ایشان یکى از راههاى عملى مقابله با سلطه جویى غرب را وحدت
مسلمانان دانسته و معتقد است که «آنچه بر سر مسلمین آمده است از این
قدرتهاى بزرگ است و آنچه باید این مشکلات را حل بکند، وحدت کلمه مسلمین
است.» وحدت و برادرى دینى تنها راه ضامن استقلال سرزمینهاى اسلامى و
زداینده هر گونه نفوذ استعمارى» است و تا «وحدت کلمه نباشد، تا [ملل
مسلمان] وحدت کلمه در خودشان ایجاد نکنند... سیاست نمىتوانند پیدا بکنند.»
به همین جهت است که امام(ره) معتقدند که «واجب ستبر مسلمین که با هم
باشند.» و آنها «به حکم اسلام باید ید واحد باشند که بتوانند دست اجانب و
مستعمرین را از دخالت در کشور خود قطع کنند.»
5- ساده زیستى و پرهیز از تجملات
یکى دیگر از راهکارهاى عملى از نظر امام (ره) براى مواجهه دولتمردان
اسلامى با سلطه جویى قدرتهاى استعمارى، ساده زیستى و اجتناب از تجملات و
تقویت نفس انسانى آنهاست. از این رو، امام (ره) خطاب به دولتمردان اسلامى
مىگویند «تا ضعیفید، زیر بار اقویا هستید. آن وقتى که نفس شما قوى شد و
اعتنا به این زخارف نکردید، آن وقت است که از شما حساب مىبرند.» ،
«بنابراین اگر بخواهید بى خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع
کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته آنان و شیاطین آنان در روح شما اثر
نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستى عادت دهید و از
تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید.»
چرا که «تمام وابستگیهاى، وابستگىاى است که انسان به خودش دارد، تمام
وابستگیها از خود آدم پیدا مىشود.» و منشا همه وابستگیهاى خارجى انسان
همین وابستگى به نفس خود اوست. و اگر چنین وابستگى در وجود او باشد، هرگونه
وابستگى خارجى هم که بخواهند برایش تحمیل کنند براى حفظ آن وابستگى
نفسانى، در برابر آن خاضع خواهد بود; ولى «اگر انسان از این وابستگى وارسته
و آزاد شود، این دیگر از کسى نمىترسد، همه قدرتهاى عالم جمع شوند این
نمىترسد، براى اینکه آخرش این است که من از بین مىروم، دیگر بالاتر از
این که نیست.»
6- نفى گذشته گرایى و مرجعیت مطلق متقدمان
یکى دیگر از خصایص تجددگرایى اسلامى، نفى تقلید از آراء اجتهادى گذشتگان
است. اندیشه سنتى روششناسى خاصى دارد. این اندیشه، اعتقاد به برترى و
مرجعیت متقدمان را اصل بنیادین تفکر و زندگى قرار مىدهد، و بر مبناى این
اصل، فضل تقدم پیشینیان را دلیل بر تقدم فضل آنان تلقى مىکند که به ضرورت،
بهتر از متاخرین و طبعا انسانهاى امروز مىفهمیدهاند این برداشت از سنت،
و مرجعیت مجتهدان و اجتهادات متقدم، آرمان خود را در نظریهها و متون
گذشته مىبیند و اصرار مىکند که هرگونه احیاء و تذکرى جز از مجراى
بازگشتبه اعلام الاولین ممکن نیست. اما حضرت امام(ره)، ضمن احترام به
گذشتگان و تاکید بر حفظ طریقه مشایخ معظم که حافظان فقه سنتى چونان ارث سلف
صالح بودند، بر شرایط جدید زندگى و تبعا اجتهاد مناسب زمان و مکان تاکید
مىکند. بنیانگذار جمهورى اسلامى در وصیت نامه الهى - سیاسى خویش که در
بهمن 1361 نگاشته شده، با اشاره به اهمیت فقه سنتى مىنویسد: «و لازم است
علماء و مدرسین محترم نگذارند... حوزههاى فقهى و اصولى از طریقه مشایخ
معظم که تنها راه براى حفظ فقه اسلامى است منحرف شوند... و فقه سنتى که ارث
سلف صالح است و انحراف از آن سستشدن ارکان تحقیق و تدقیق است محفوظ گردد و
تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد.»
7- ظهور مفهوم جدیدى از دولت اسلامى
در این سطور فرصت آن نیست که تفصیلى از این مفهوم جدید آورده شود. اما،
نکات پیش گفته شاید مهمترین خصائص تجدد اسلامى - شیعى، بمثابه گفتمان جدیدى
است که توسط امام خمینى(ره) طرح و با جدیت تعقیب مىشده است. نکات فوق،
همچنین پایههاى فکرى چنان مفهومى از دولت اسلامى را تشکیل مىدهند که نه
تنها از دیدگاه غرب دولتى کاملا جدید و ناشناخته است، بلکه از زاویه سنت
اسلامى نیز مفهومى بىبدیل، خاص و قیاسناپذیر مىنماید. از این حیث، وقتى
از حضرت امام پرسیده مىشود که مفهوم «جمهورى اسلامى» را جهت توضیح بیشتر
با دیگر دولتهاى موجود در امروز و گذشته مقایسه کند، امام بىآنکه شباهتى
را ذکر کند، تاکید مىنماید که «جمهورى اسلامى... در وقتى که عمل شود، دنیا
خواهد فهمید که چیست».
بدین سان دولت جدید امام از یک سوى دولتى کاملا خاص و قیاسناپذیر است و
از سوى دیگر متکى بر تعریف جدیدى از هویت اسلامى است. در گفتمان «جمهورى
اسلامى» معناى اجتماعى - سیاسى کلمات، کلام، اعمال و نهادهاى مورد نظر
امام(ره) همه در رابطه با زمینهاى کلى فهمیده مىشوند که هر کدام از آن
اعمال و نهادها، جزئى از کلیت دولت جدید را تشکیل مىدهند. هر بخشى از
اندیشهها و توصیههاى امام فقط در رابطه با گفتمان خاص «جمهورى اسلامى»
قابل فهم است. بنابراین، ما فقط در صورتى قادر به فهم، تبیین و ارزیابى طرح
سیاسى امام بمثابه یک امر یا جریان سیاسى هستیم که توان توصیف عمل و چنان
گفتمان و نظریهاى را که عمل سیاسى امام در درون آن رخ داده است، داشته
باشیم.
8- تلاش در جهتبیدارى و رشد سیاسى
از آنجا که امام (ره) تسلط استعمارى غرب در سرزمینهاى اسلامى را ناشى از
غفلت و عدم رشد سیاسى ملل شرقى مىدانست، لذا اولین قدم در راه رسیدن به
استقلال و رهایى از سلطه آنها را در بیدارى مسلمانان دانسته و معتقد است:
اگر غرب توانسته است از ملل دیگر جلو بیافتد و بر آنها سلطه پیدا کند، به
خاطر این بوده است که«قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند. قبل از
اینکه ما بیدار شویم، آنها بیدار شدند و هم خودشان را صرف این کردند که...
ما را غافل کنند و ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما
نمىتوانید حکومت کنید، شما نمىتوانید یک صنعتى داشته باشید.»
نتیجه گیری
یکی از مبانی اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) تاکید بر ضرورت حفظ نظام است که
این موضوع از منظر سیاست خارجی همان تاکید بر استقلال است چرا که با حفظ
استقلال است که تمامیت ارضی وحاکمیت ملی یک کشور از آسیب های احتمالی مصون
می ماند.
امام(ره) با حفظ استقلال نظام ، ارتباط با خارج از کشور وبرقراری روابط با
کشورهای جهان را توصیه می نمودند امام ارتباط با جهان خارج را موجب توسعه
سیاسی و تقویت بنیه اقتصادی کشور دانسته و ارتباطات فرهنگی وایدئولوژیک با
دیگر کشورها بخصوص ممالک اسلامی را موجب افزایش تفاهم وهمگرائی وتعامل میان
ملتها تلقی می نمودند. در واقع درجهان امروز نیز هیچ کشوری نمی تواند در
انزوا وبدون برقراری ارتباط با کشورهای دیگر نیازهای خود را تامین کند و
عقل سیاسی ایجاب می کند که ارتباطات جهانی افزایش یابد روابط منطقه ای رشد
پیدا کند ومناسبات دوجانبه تقویت گردد حضرت امام(ره) در توصیه های خود به
مسئولین وزارت امورخارجه همواره بر ضرورت رعایت احترام متقابل، رعایت
استقلال کشورها و مراعات موازین انسانی و مداخله نکردن در امور داخلی
یکدیگر را تاکید می نمودند و در واقع سیاست تعامل با جهان را امری مبتنی بر
عقل وشرع و متناسب با اصول کشورداری می دانستند ایشان در فرازی از سخنان
خود می فرمایند: « اسلام با همه کشورهائی که در جهان هستند می خواهد که
دوست باشد و دولت اسلامی با همه ملتها و با همه دولتها می خواهد که تفاهم و
ارتباط صحیح داشته باشد درصورتیکه آنها متقابلاً احترام دولت اسلامی را
مراعات کنند» پس اولویت اول امام خمینی (ره) برای برقراری و تحکیم روابط
خارجی، کشورهای اسلامی بودند براساس تفکر ایشان اتحاد میان کشورهای اسلامی
در چارچوب نهادهای منطقه ای وفرامنطقه ای وبین المللی ضرورت داشت واین
اتحاد تنها در سایه برقراری وتقویت روابط ممکن می گردید از نظر ایشان
ارتباطاتی که مبنای ایدئولوژیک و اعتقادی داشته باشد با دوام تر خواهد بود
توجه به مشترکات در برقراری روابط با کشورها از توصیه های ایشان بود واین
امر برگرفته از سیره نبوی و دیپلماسی پیامبر اسلام (ص) بود چرا که پیامبر
اکرم (ص) نیز همواره به سفرا ونمایندگان خود در خارج از بلد اسلامی توصیه
می فرمودند که بر سر مشترکات خود با ملل دیگر تاکید کنید واگر هیچ اشتراکی
نداشتید بر« انسان بودن خود » که وجه اشتراک کلیه انسانهاست تاکید نمائید و
این سیاست یعنی توجه به اشتراکات همواره موجب تقویت دوستی ها و کاهش
اختلافات می گردید. خوب بطور طبیعی اسلام وجه اشتراک اصلی کشورهای مسلمان
است وامام همواره به تقویت این وجه عنایت داشتند البته هدف اصلی تقویت
ارتباطات با کشورهای مسلمان، افزایش تفاهم بین آنها ومتحد ساختن ایشان
درمقابل زورگویان و مستکبران بین المللی وبه عبارت دیگر تقویت نهضت بیداری
اسلامی بود. ایشان می فرمودند« از موضع قدرت عظیم، دست پر برکت و قدرتمند
خود را برای دوستی وبرادری ایمانی پیش تمام مسلمین خصوصاً ملتها ودولت های
منطقه وهمسایه دراز می کنم» یا در فراز دیگری مسئولین سیاست خارجی را موظف
به در اولویت قراردادن ارتباط با کشورهای اسلامی کرده و می فرمودند « کوشش
داشته باشید در بهتر کردن روابط باکشورهای اسلامی ودر بیدارکردن دولتمردان ،
و دعوت به وحدت، واتحاد کنید»
منبع: وبسایت اندیشکده مطالعات راهبردی کریمه (س)